شناخت‌نامه اسامي سوره‌ها (بخش نخست)

پدیدآورعبدالمهدی جلالی

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 1934 بازدید
شناخت‌نامه اسامي سوره‌ها* (بخش نخست)

دكتر عبدالمهدي جلالي

مقوله «اسماء السور» زير مجموعة مبحث جامع علوم قرآني و اساس و پي‌رنگ «نام سوره‌ها» در قرآن كريم و احاديث مأثوره است. به جز نامهاي متعارف سوره‌ها در مصاحف متداول، بسياري از سوره‌ها، يك يا دو، و يا چند نام و عنوان ديگر هم دارند كه در مجموع افزون بر دويست و پنجاه مورد است و به لحاظ شكل و مضمون، طيف گسترده‌اي را تشكيل مي‌دهند و در مواردي بستر پديداري نامهاي متعارف سوره‌ها و از جهت سند و مبنا گونه‌گون و در خور نقد و ارزيابي مي‌باشند. اين نبشتار با اين آهنگ سامان يافته تا جاي خالي پژوهشي آكادميك درباره ديگر اسامي سوره‌ها ـ تا اندازه‌اي ـ پر گردد و پرسشهاي مقدِر يا موجود در اين عرصه پاسخ يابد.

كليدواژه‌ها: نام سوره‌ها، مفاهيم، مباني، ساختارها.
1 ـ سوره‌هاي قرآن كريم

«سوره، پاره‌اي معيّن است از قرآن با آغاز و فرجامي كه دگرگون نمي‌شود، به نامي ويژه نامبردار است، شامل 3 آيه و بيشتر، كه از أسباب نزول يا مقتضيات مفاهيم موزوني كه در هر سوره آمده، سرچشمه گرفته است. كمترين مقدار يك سوره، 3 آيه در سورة كوثر و بيشترين شمار آيه‌ها، 286 آيه در سورة بقره ـ كه بيش از 95 برابر كمترين سوره از نظر شمارگان آيات ـ است. پاره‌اي معين از قرآن كه شامل شماري آيه باشد را سوره نام نهادن، از اصطلاحات خود قرآن است و اين نامگذاري نزد عرب، حتّي مشركان شايع ـ و شناخته ـ بوده است. چون هنگامي كه خداوند، عرب ـ و عجم ـ را به مبارزه مي‌خواند و مي‌فرمايد: «وَ إنْ كُنتُم فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ (بقره/23): و اگر در آنچه بر بندة خود نازل كرده‌ايم شك داريد، پس سوره‌اي مانند آن بياوريد»؛[1] «أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ (يونس/ 38): يا مي‌گويند: «آن را به دروغ بر ساخته است؟» «بگو: سوره‌اي مانند آن بياوريد!»؛ «أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُورٍٍ مِثْلِهِ (هود/ 13): يا مي‌گويند «اين ]قرآن[ را به دروغ ساخته است. بگو: ده سوره ماننده آن بياوريد!»، طبعاً اين مبارزه خواهي در خصوص نامي (سوره‌اي) بوده كه موضوع و مقدارش به هنگام تحدِي براي مخاطبان روشن و شناخته بوده و دليل اين سخن آن است كه آيه‌هاي تحدِي پس از سوره‌هاي آغازين نازل شده‌اند.» (ابن عاشور، 1/84).
«جمع سوره، سُوَر است بر وزن غُرَف. در شرح قاموس از كراع[2] نقل شده كه جمع آن سُور است بر وزن مور. پراكندن قرآن در سوره‌ها، امري توفيقي و ـ با وحي و ـ به دست پيامبر(ص) انجام يافته است و شمارگانشان از همان زمان، 114 سوره با نام‌هاي ويژه بوده است. پديد آورندگان كتابهاي سنن از ابن عباس روايت كرده‌اند كه چون آيه‌اي نازل مي‌شد، رسول خدا (ص) مي‌فرمود: «ضَعُوهَا فِي السُّورَةِ الَّتِي يـُذْكَرُ فِيهَا كَذَا: در سوره‌اي كه در آن چنين آمده است، بگذاريدش!»، بنابراين سوره‌ها از زمان پيامبر(ص) ، كمِيت معلومي داشته و ياران در هنگام قرائت نماز و عرضة قرآن از آن حضرت مي‌آموخته‌اند و به گنج خانة خاطر مي‌سپرده‌اند. (همانجا، 85).
زمخشري دربارة فايدة سوره سوره گشتن قرآن كريم، مي‌نويسد: «بيان به مثابة جنس مي‌تواند در قالب انواع و يا چونان امري بسيط و يگانه ظهور و بروز يابد و پرواضح است كه براي خوي تنوع خواه بشر، نوع نوع آمدنش، نيكوتر وخردمندانه‌تر است». (همانجا، 86؛ زمخشري، 1/97 ـ 98).

2 ـ نام‌هاي سوره‌ها

«بر سوره‌ها از روزگار نزول وحي، نام‌هايي نهاده شده است، و هدف از نامگذاري، سهولت مراجعه ومذاكره بوده است. وحديث ابن عباس از پيامبر(ص) كه: أن النبي (ص) ـ إذا نزلت الاية ـ كان يقول: «ضعوها في السورة التي يذكر فيها كذا: در سوره‌اي كه در آن از فلان چيز ياد شده است، بنهيدش»، و نمونه را، سوره بقره كه، «السورة التي تذكر فيها البقرة» خوانده مي‌شده است، دلالت بر اين نامگذاري دارد، و بر آن بايد افزود احاديثي را كه صراحتاً از نام موجود، مشهور و متداول سوره‌ها سخن رانده‌اند. و سودمندي اين نامگذاري هنگامي است كه نامي بر سوره نهند كه اولاً: ماية تميز و تشخيص آن از دگرسوره‌ها گردد؛ ثانياً: كليد واژة برجسته‌اي انتخاب شود كه چون ظرفي گنجاننده و آينه‌اي شفاف دو مقوله زير را در خود، جاي و براي نگرندگانش بازتاب دهد:

الف: يك، چند يا همة مباحث مهم مطرح در سوره را.

ب: دست كم، يك لايه از طبقات مفاهيم موجود در قرآن را.

شماري از سوره‌ها ـ در حدود 39 سوره ـ در احاديث نبوي و شمار بسياري در اخبار صحابه و روايات امامان عليهم السِلام به نام موجود، متداول و مشهور خود كه نامي تك واژه‌اي (Single Word Name) است، ناميده شده‌اند. اما اين باور نيز در ميان برخي قرآن پژوهان وجود دارد كه، اصل نام سوره‌ها، حالت وصفي داشته است و مثلاً مي‌گفته‌اند: «السورة التي يذكر فيها كذا» ]به جاي سورة كذا[؛ پس از انتشار و عموميت قرآن ]مكتوب كه ظاهراً بعد از تدوين و رواج مصحف امام در زمان عثمان بوده است[، موصول ]و جملة صله به جز نايب فاعل[ را حذف و در جاي او مضاف را نشانده‌اند و مثلاً در عوض آن كه بگويند: «السورة التي تذكر فيها البقرة» مي‌گفته‌اند: «سورة ذكر البقرة»؛ سپس، مضاف را هم انداخته‌اند و مضاف إليه را جايش‌ نشانده و گفته‌اند: «سورة البقرة». يا اين كه آنان]به طور كلّي[ مضاف را در نظر نگرفته و سوره را به چيزي اضافه كرده‌اند كه در آن ]سوره[ مذكور افتاده است. براي مثال در صحيح بخاري از عايشه نقل شده است كه: «لما نزلت الآيات من آخر البقرة… ». درهمين جا، از ابن مسعود روايت شده‌ است كه گفت: «قرأ رسول‌الله(ص) النجم» همچنين از ابن عباس آمده‌ است كه گفت: «رسول‌الله(ص) سجد بالنجم» كه‌ گامي فراتر رفته، واژة «سورة» را نيز حذف، و به نام سوره، بسنده كرده‌اند. (ابن عاشور، 90).
متقدِمان، نوعاً اشكالي نمي‌ديده‌اند كه يك سوره را به تك واژه‌اي بنامند؛ چنانكه امروزه روز، سوره‌ها را چنين‌ مي‌نامند. بخاري درصحيح خود كتاب فضائل القرآن، بخشي گشوده‌است زيرعنوان«باب من لم‌ير بأساً أن‌يقول سورة كذا وسورة كذا: بخش معرِفي كساني كه‌اشكالي نمي‌ديده‌اند بگويند: ]سورة بقره و[ سورة فلان وسورة بهمان».
بخاري در همين بخش، احاديثي آورده‌ است دالّ بر اينكه مي‌گفته‌اند:
سوره بقرة، سوره فتح، سوره نساء، سوره فرقان، سوره براءة، كه برخي‌شان، گفته و سخن شخص پيامبر(ص) بوده است. بنابراين، گوينده حق دارد بگويد: «سورة البقرة» يا «السورة التي تذكر فيها البقرة»؛ «سورة النجم»يا «سورة و النجم». سورة النجم را خواندم يا سورة و النجم را، كما اينكه چنين تعبيراتي در حديث «سجود در سورة نجم» از ابن عباس آمده است.
پيداست كه صحابه پاره‌اي از سوره‌ها را به همان نامي ناميده‌اند كه از پيامبر(ص)، در حافظه داشته‌اند. اساس اين داوري آن است كه نامگذاري برخي سوره‌ها در زمان پيامبر(ص)، امري روشن و بديهي است؛ ولي در موارد ديگر، صحابه و ديگران، نامورترين نامها را عنوان سوره‌ها قرار داده‌اند؛ يعني اسمهايي كه مردم بدانها سوره‌ها را مي‌شناخته و از يكديگر تميز مي‌داده‌اند.
در تحليل و توجيه چگونگي و ماهيت نام سوره‌ها، براي نمونه به چند وجه اشاره مي‌كنيم:
1 ـ صفت اختصاصي يك سوره، نام آن شده است؛ مانند «الفاتحة».
2ـ واژه‌اي را كه اختصاصاً در يك سوره آمده است، از سوره برگرفته‌اند و در جايگاه نام و عنوان سوره بر پيشاني همان سوره ـ در قالب تركيبي اضافي ـ نشانده‌اند؛ كه برخي مواردش عبارتند از: 1 ـ «سورة المائدة»، 2 ـ «سورة الاعراف»، 3 ـ «سورة الانفال»، 4 ـ «سورة الحجر»، 5 ـ «سورة النحل»، 6 ـ «سورة الكف»، 7 ـ «سورة طه»، 8 ـ «سورة النمل»، 9 ـ «سورة العنكبوت»، 10 ـ «سورة الروم»، 11 ـ «سورةلقمان»، 12 ـ «سورةيس»،13 ـ «سورةص»،14 ـ «سورةالزمر»، و…
3 ـ واژه‌اي را كه در يك سوره، الف) پر و پيمان آمده و دربارة آن در مقايسه با سوره‌هاي ديگر، گسترده‌تر سخن گفته شده است؛ ب) بحثي ويژه دربارة آن مطرح گشته كه در سوره‌هاي ديگر ـ كه همان واژه عيناً (مانند يوسف) يا با اندكي تفاوت (مانند بقره) آمده است ـ چنان بحثي نظير ندارد، برگرفته و به عنوان نام سوره بر جبين آن نشانده‌اند؛ مانند:
الف: «سورة هود» و «سورة ابراهيم». ب: «سورة البقرة» و «سورة يوسف».
4 ـ واژة سوره، مضاف قرار گرفته است براي: الف) عين واژه‌اي كه در يك سوره مذكور افتاده؛ ب) شكل دگرگون شدة واژه‌اي كه در يك سوره آمده؛ و در هر دو مورد تركيب اضافي حاصل، عنوان سوره گشته است، مانند:
الف: «سورة التوبة (براءة)»، «سورة ق»، «سورة الطور»، «سورة الواقعة»، «سورة الحاقّة»، «سورة عبس» و…
ب: «سورة التكوير»، «سورة الإنفطار»، «سورة الإنشقاق».
5 ـ برآيند مفهومي و چكيدة يك سوره را برگرفته و عنوان آن سوره قرار داده‌اند؛ مانند: «سورة الاخلاص».
صحابه ـ نوعاً ـ نام سوره‌ها را در مصحف نمي‌گنجانده‌اند. آنان براي تشخيص دو سوره از هم، به آية بسمله كه در آغاز هر سوره خوش برنشسته، بسنده مي‌كرده‌اند و علّتش آن بوده است كه خوش نمي‌داشتند ضمن قرآن چيزي بياورند كه خود، آيه‌اي از قرآن نباشد؛ تا مبادا اين توهّم پيش بيايد و به اين گمان دامن زده بشود كه آنان از پيش خود چيزي به قرآن افزوده‌اند. (رشيد رضا و عبدُه، 1/176).
با وجود اين، در الاتقان (سيوطي، 1/176) آمده كه سورة بيّنة در مصحف اُبيّ ابن كعب صحابي پيامبر(ص)، زير عنوان «سورة أهل الكتاب» مضبوط بوده است. اين سخن مي‌رساند كه سوره‌ها در مصحف اين صحابي، نام و نشان داشته‌اند و در عصر تابعان با وجود آن كه نام سوره‌ها را پيوسته و با نظم و نسق يگانه، در مصاحف مي‌نگاشتند، كسي را سراغ نداريم كه بر اين كار عيب و ايرادي گرفته باشد.
مازري در شرح برهان، از قاضي ابوبكر باقلاني آورده است كه چون مصاحف را مي‌نگاشتند، نام سوره‌ها را با خطّي ديگر مي‌نوشتند تا از قرآن ممتاز باشد. (ابن عاشور، 91).
برخي قرآن پژوهان بر اين باورند كه همه نام سوره‌ها توقيفي‌اند و از احاديث نبوي گرفته شده‌اند (ألأَبياري، 1/388؛ سيوطي، الإتقان، 1/166) كه قطعاً چنين باوري نادرست است و جستجو و پژوهش نگارنده در جوامع حديثي فريقَيْن مؤيّد اين نادرستي بوده است. برخي نيز بيان مي‌دارند كه بس، اسم مشهور سوره، توقيفي است. اين سخن نيز كلام استواري نيست و موارد خلافش ـ چه در نامهاي مشهور و چه نامشهور ـ مشهود است.
بسياري از سوره‌ها بيش از يك نام دارند كه از آن ميان يك نام مقبول‌تر افتاده و در نسخه‌هاي خطي و چاپي متعددي كه در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم اسلام پديد آمده، بر تارك هر سوره درخشيدن گرفته است. برخي نييز اختلاف و تعدِد نامهاي سوره‌ها (مانند توبه و براءة براي سوره نهم) را دليل بر اين مي‌دانند كه تسمية تمام سوره‌ها شايد از عهد پيامبر(ص) نبوده است و در عين حال تأكيد مي‌كنند كه بي‌شك عناوين سوره‌ها بسيار قديمي است و مثلاً عنوان سورة بقره وسورة نور را يوحناي دمشقي نيز نقل كرده است و بنابراين پيش از 750 م (133 ق.)، اين سوره‌ها قطعاً به همين نامها بوده‌ اند. (مصاحب، 1/1369).

3 ـ طبقه‌بندي «Pearson»

خاورشناسان نيز، به قرآن و جوانب متعدِدش توجِه ويژه‌اي داشته‌اند كه برآيند كارشان در روش و نتيجه‌گيري واجد نكته‌هاي مثبت و منفي است. طبقه‌بندي جي. دي. پيرسون (Pearson J. D.) دربارة خاستگاه قرآني نام سوره‌ها را پس از تصحيح و تدارك لغزشها، شماره‌گذاري و ترجمة آزاد، براي آشنايي با ديدگاه يكي از خاورشناسان دربارة موضوع اين پژوهش، به شرح زير از نظر مي‌گذرانيم:

1 ـ نامها و عناوين مأخوذ از آية نخست:

1 ـ 1 ـ بيشتر از نصف سوره‌هاي قرآن، نام خود را از كليد واژه‌هايي در آيه نخست يا آيه‌اي نزديك به آن گرفته‌اند. شيوة كار، ناميدن سوره به كلمة رديف (آخرين واژه آية اوّل) است كه در اين سوره‌ها به چشم مي‌خورد: طه، مؤمنون، روم، يس، قمر، واقعة، مزّمّل، قيامة، مطففين، بروج، غاشية، فجر، بلد، ضحي، قدر، بيّنة، تكاثر، عصر، فيل، قريش، كوثر، كافرون، فلق و ناس.
1 ـ 2 ـ در برخي سوره‌ها آية نخست، تك واژه‌اي (single word) است كه همان به عنوان واژة كليدي آغازيني، براي سوره تيتر شده است. اين سوره‌ها عبارتند از: «رحمان، حاقّة، قارعة».
1 ـ 3 ـ در برخي سوره‌ها، نام سوره، حروف مقطّعة رمزآلودند كه آية نخست همان سوره را تشكيل مي‌دهند. اين سوره‌ها عبارتند از: «طه و يس».
1 ـ 4 ـ در دو سوره، حروف مقطّعة رمزآلود كه بخشي از آية نخست و كليدواژه هستند و در صدر سوره نشسته‌اند، به عنوان نام سوره انتخاب شده‌اند. اين دو سوره عبارتند از: «ص و ق».
1 ـ 5 ـ در برخي سوره‌ها، به جاي كلمة رديف، كليدواژه‌اي ديگر از آية نخست، نام و عنوان سوره گرديده است؛ مانند اين سوره‌ها: «صافّات، نجم، قلم، مرسلات، عبس، تين، عاديات و…».
2 ـ در برخي سوره‌ها، كليدواژه‌اي از آية دوم، نام سوره مي‌باشد؛ مانند: «محمّد، حشر، نبأ».
3 ـ در حدود يك سوم از سوره‌ها، كليدواژه‌اي نام سوره است كه در جايي از سوره ـ بجز آية اول و دوم ـ آمده است و برخي كليد واژه‌ها، يگانه مورد ورودشان در قرآن، بس، همان سوره‌اي است كه به عنوان نام او بر پيشاني‌اش نشسته‌اند؛ مانند: سوره‌هاي «بقرة، مائدة، أعراف، حجر، نحل، كهف، شعراء و…».
4 ـ بس، در دو سوره كه پي‌رنگ داستاني دارند، و به قصه‌اي واحد پرداخته‌اند. كليدواژه‌ي يگانه كه نام محور و قهرمان اصلي داستان است، انتخاب و نام سوره گرديده است. اين دو سوره عبارتند از: «يوسف و نوح».
5 ـ در برخي سوره‌ها، از ميان چند موضوع، يك عنوان را ـ بنابر ملاحظاتي ـ انتخاب كرده و نام سوره قرار داده‌اند؛ مانند سوره‌هاي: «آل عمران، نساء، يونس، هود، ابراهيم، مريم، حج، احزاب و سبأ».
6 ـ نام برخي سوره‌ها در هيچ جاي قرآن نيامده است. بيشتر ين نامها از فعلهايي اقتباس شده‌اند كه در آغاز ـ ميانه و حتي آيه‌هايِِ پاياني ـ سوره‌هايند: «إسراء، مجادلة، ممتحنة، تحريم، تكوير، انفطار و انشقاق».
7 ـ دربارة برخي سوره‌ها مي‌توانيم جداگانه و مستقل داوري كنيم، مثلاً نام «فاتحة» براي نخستين سورة قرآن بيانگر كاركرد و نقشي است كه اين سوره در طليعة كتاب خداوند ايفا مي‌كند و نام سورة «أنبياء» نمايانگر زمينه و موضوع محوري مطرح در سوره است. و نام سورة «إخلاص» نشانگر جوهرة راستين توحيد يعني پيراستن ظاهر و باطن از غير و آراستن به گوهر معرفت و عبوديٍت خداوند است كه چنين عنواني، چكيده و برآيند مفهومي اين سوره مي‌باشد.
نتيجه آنكه، خاستگاه قرآني نام سوره‌ها:
الف) يا كلمه‌اي است در آغاز سوره، مانند: طور، قمر، عصر، مزّمّل و نبأ.
ب) يا كلمه‌اي است در ميانة سوره، مانند: حجّ، نور و لقمان.
ج) يا كلمه‌اي است در انتهاي سوره، مانند: ماعون، مسد و جمعه.
د) يا كلمه‌اي است برگرفته از موضوعي ـ جالب توجِه ـ در سوره، مانند: بقرة، يوسف، هود. و ابراهيم. (j.d. pearson, 5/41 ).

4 ـ نامهاي ديگرِ سوره‌ها

بسياري از سوره‌هاي قرآن كريم، افزون بر اسامي موجود و متداول، شمار قابل ملاحظه‌اي نام و عنوانِ اغلب غيرمتداول دارند كه عددشان در سوره‌هاي مختلف، همانند نيست؛ بلكه نوسان و تفاوت دارد و در مجموع از تنوع و چشم‌انداز جالب توجهي برخوردار است.
شماري از اين نامها و عناوين سرچشمة روايي دارند و از برخي ديگر، در روايات، اثري ديده نمي‌شود و بيشتر زاييدة ذوق، الهام و ذهنيت روشن دانش‌پژوهان، مفسِران و … بوده است و بر بيش از دويست و پنجاه (250) نام و عنوان بالغ مي‌گردد.

5 ـ طبقات مفاهيم نام سوره‌ها

مفاهيم اسماء السور، پيوند منطقي و معناداري با مفاهيم هم‌طبقه و هم‌افق خود در قرآن كريم دارند؛ به گونه‌اي كه نام سوره‌ها ـ بدين‌سان كه اكنون برجبين سوره‌ها مي‌درخشند ـ ، نقش تيترها و عناويني گويا را، به معني دقيق كلمه، در بازتاب دادن مفاهيم كلّي مطرح در قرآن كريم، ايفا مي‌كنند. و هر يك براي خود، طبقه‌اي مخصوص دارند كه در آن طبقه، رده‌بندي مي‌شوند.

1 ـ الفاتحة

1 ـ 1 ـ الحمد از نامهاي مشهور بلكه از مشهورترين نامهايِ اين سوره است كه در أحاديث، فراوان به چشم مي‌خورد. دراحاديث نبوي (مجلسي، 79/242 و 84/98) و در روايتي از امام علي(ع) (همو، 10/106 و 82/19)، امام حسين (ع) (همو، 61/29)، امام باقر (ع) (همو، 73/262)، امام صادق (ع) (همو، 18/358 و 79/53 و 84/107، 239 و 88/377 و 98/310) و امام مهدي (ع) (همو، 53/160)، اين نام مذكور افتاده است.
در يك خبر كه به حضرت عسكري (ع) نسبت داده شده، سورة فاتحة، به آيه نخست خود: «الحمدلله ربّ العالمين» ناميده شده است.
سيوطي براي اين سوره،«بيست وپنج 25) نام برشمرده‌است؛ (الاتقان، 1/167 ـ 171) كه با اشاره به مأخذي كه براي هر اسم ارائه داده است، ذيلاً مي‌آوريم:
1 ـ 2 ـ فاتحة الكتاب، در حديثي از پيامبر (ص): «و هي فاتحة الكتاب».
1 ـ 3 ـ فاتحة القرآن، نقل از مرسّي با مورد پيشين به معناي «گشاينده و آغازگر كتاب و قرآن».
1 ـ 4 ـ امّ الكتاب، (مجلسي، 86/315).[3]
1 ـ 5 ـ امّ القرآن، هر دو در حديثي مرفوع از پيامبر (ص) و به معناي «شالوده و اساس كتاب و قرآن».
1 ـ 6 ـ القرآن‌العظيم، درحديثي از پيامبر(ص)، وبه معناي«قرآن بزرگ مقتدر».
1 ـ 7 ـ السبع المثاني، در حديثي از پيامبر (ص) همراه با اشاره به وجود احاديث فراوان ديگر به معناي «هفتگانة مضاعف».
1 ـ 8 ـ الوافية، سفيان بن عيينه چنين مي‌ناميدش به معناي «كامل، تمام، تمام عيار، پروپيمان، بي‌عيب و نقص، درست».
1 ـ 9 ـ الكنز (همانجا، / 122 ـ 123، 170) در حديثي مرفوع از پيامبر (ص) و به معناي «گنجينه، جواهر، گنج و گوهر و ثروت و مجموعة ارزندة ذخير شده‌اي كه ماية فخر و مباهات است».
1 ـ 10 ـ الكافية، بدون‌ذكر مأخذ. به معناي«بس، بسنده، كافي وشايسته ورسا».
1 ـ 11 ـ الأساس، بدون ذكر مأخذ. به معناي «پايه، بنياد، بنيان و بنلاد و زمينه».
1 ـ 12 ـ النور، بدون ذكر مأخذ. به معناي «روشني و روشناي، هدايت».
1 ـ 13 ـ سورة الحمد، به صورت تركيب اضافي بدون ذكر مأخذ. يعني «سورة ستايش». به اين نام كه پس از نام مرسوم و معروف سوره (الفاتحة) اهمّ و اَشهر نامهاي سوره است، ذيل شماره 1 ـ 1 ـ اشاره و مآخذش را ذكر كرده‌ايم. مأخذ اصلي اين نام خود قرآن است يعني از نخستين آيه سوره گرفته شده است.
1 ـ 14 ـ سورة الشكر، بدون ذكر مأخذ. به مفهوم «سوره سپاس و تشكر و حق‌شناسي».
1 ـ 15 ـ سورة الحمد الأُولي، بدون ذكر مأخذ. يعني «نخستين سوره ستايش».
1 ـ 16 ـ سورة الحمد القُصري، بدون ذكر مأخذ. يعني «كِهين (= كوچكترين) سوره ستايش».
1 ـ 17 ـ الرُقْيَه، در حديثي از پيامبر (ص) به معناي «طلسم، تعويذ، دفع‌كنندة چشم زخم، رفع كنندة آفت و بلا، شكنندة بازار ساحري (سحرشكن)».
1 ـ 18 ـ الشِفاء در دو حديث از جابر بن عبدالله و حديثي از ابو سعيد خدري (سيوطي، الإتقان، 2/1154)، به معناي «تندرستي دادن و از بيماري رهانيدن، دارو، درمان».
1 ـ 19 ـ الشافية، اين نام ـ ظاهراً ـ برگرفته از مدلول احاديث عنوان «الشِفاء» و به معناي علاج‌كننده، شفابخش، التيام دهنده و رهانندة از بيماري است.
1 ـ 20 ـ سورة الصلاة، به‌ صورت تركيب‌ اضافي بدون‌ ذكر مأخذ. يعني‌«سورة نماز».
1 ـ 21 ـ الصلاة، به صورت بسيط در حديثي قدسي يعني «نياز ونيايش ونماز».
1 ـ 22 ـ سورة الدعاء، بدون‌ذكر مأخذ. به معناي«سورة نياز ونيايش وتقاضا».
1 ـ 23 ـ سورة السؤال، بدون ذكر مأخذ. يعني «سورة خواهش و طلب و تمنّا».
1 ـ 24 ـ سورة تعليم المسألة، (= السؤال) بدون‌ذكر مأخذ. يعني «سورة آموزش خواهش، طلب و تمنّا».
1 ـ 25 ـ سورة المناجاة، بدون ذكر مأخذ. يعني «سورة رازگويي و درد دل گفتن و راز و نياز كردن».
1 ـ 26 ـ سورة التفويض، بدون ذكر مأخذ. يعني «سوره نمايندگي دادن وسپردن و محوّل كردن ـ امور به خداوند ـ ».
چنان كه مذكور افتاد، مأخذ همة اين نامها ـ خواه آنها كه مبناي روايي دارند و خواه نامهايي كه فاقد مستند روايي‌اند ـ الاتقان في علوم القرآن، نگاشته جلال‌الدين عبدالرحمان سيوطي است كه بي‌گفتگو، يكي از نامدارترين قرآن پژوهان در طول تاريخ است.

2 ـ البقرة

2 ـ 1 ـ الزهراوان (ابن‌حنبل، 5/249،251، 255، 257؛ دارمي، 846؛ سيوطي، الاتقان، 1/172) (مثنّاي الزهراء) با آل عمران، در حديثي از پيامبر (ص) يعني «دو درخشان، دو فروزان، دو نوراني و تابان».
2 ـ 2 ـ سنام القرآن، در حديثي از پيامبر(ص) (ابن حنبل، 26؛ سيوطي، الاتقان، 171؛ ابن عاشور، 201) يعني «كوهان بلند و برجسته قرآن».
2 ـ 3 ـ ذروة القرآن، در حديثي از پيامبر (ص) با اين تعبير: «ذروته» كه ضمير متصّل به قرآن باز مي‌گردد. (ابن حنبل، 26؛ سيوطي، الاتقان، 171؛ ابن عاشور، 201) به معناي «قلّه فرازمند قرآن».
2 ـ 4 ـ فسطاط القرآن، در حديثي مرفوع در مسند الفردوس. (سيوطي، الاتقان، 171) يعني «خيمه و خرگاه قرآن». ابن عاشور، اين نام را به خالد بن معدان كه از صحابه بوده نسبت داده است.
2 ـ 5 ـ «السورة التي يذكر فيها البقرة». (طبرسي، مجمع البيان، 7/286) در حديثي از پيامبر (ص) يعني «سوره‌اي كه در آن «مادينه گاو (= بقرة = فراخ شاخ)» مذكور افتاده است».

3 ـ آل عمران

3 ـ 1 ـ الزهراوان، با بقرة. (ابن حنبل، 5/249، 251، 255، 257؛ دارِمي، 846؛ سيوطي، ألإتقان، 172) «دو نوراني و تابان، دو درخشان، دو فروزان».
3 ـ 2 ـ طيّبة، روايت سعيد بن منصور در سننش از ابي عطّاف كه اسم سوره آل عمران را در تورات، چنين شناسانده است؛ (سيوطي، الاتقان، 171 ـ 172) يعني «خوش، پسنديده، نيك، ممتاز، ارجمند، پاك».

4 ـ النساء

4 ـ 1 ـ النساء الطولي، يعني «بلندتر ـ سورة ـ زنان». اين سوره در كلام پيشينيان «سورة النساء» ناميده شده است. در مصاحف، مكتوبات روايي و كتابهاي تفسير نيز، بدينسان اسم برده شده‌است؛ اما از آنچه كه در صحيح بخاري از ابن‌مسعود نقل شده و ضمن آن سوره طلاق، «سورة النساء القُصْرَي» (كوتاه‌تر سورة زنان) خوانده شده است، چنين بر مي‌آيد كه سوره طلاق با اين سوره در عنوان نساء مشترك است و اين سوره را با عنوان «سورةالنساء الطُّولَي» از سوره طلاق بايد تمييز داد.
ابن عاشور پس از بيان اين مطلب مي‌افزايد: امّا من صريحاً به چنين نامي بر نخورده‌ام و از آن آگاهي ندارم. (ابن عاشور، 4/211).
4 ـ 2 ـ النساء الكبري، (مِهين (= بزرگتر) ـ سورة ـ زنان)، در كتاب «بصائر ذوي التمييز» آمده كه اين سوره، «سورة النساء الكُبْرَي» و در برابر، سوره طلاق، «سورة النساء الصُغْرَي» كِهين (= كوچكتر) سوره زنان) ناميده مي‌شده است. نديدم كه شخص ديگري هم چنين گفته باشد.» (همانجا به نقل از فيروزآبادي در بصائر ذوي التمييز، 169، خبر 16).

5 ـ المائدة

5 ـ 1 ـ المنقذة، در حديثي از پيامبر (ص). (قُرطَبي، 6 /30) به معناي «ناجي، رهايي بخش و رستگار‌كننده» ابن الفرس گويد: زيرا كه صاحب خود را از فرشتگان عذاب مي‌رهاند. (سيوطي، الاتقان، 172؛ طبرسي، مجمع‌البيان، 4/794).
5 ـ 2 ـ العقود، بدون ذكر مأخذ. (طبرسي، مجمع‌البيان، 4/794؛ سيوطي، الاتقان، 172) به معناي «عهد و ميثاقها، معاهده‌ها، قراردادها، ضمانتها و تعهد‌نامه‌ها»؛ اين واژه در آيه نخست همين سوره، مذكور افتاده است.

6 ـ الأنعام، نامي ديگر يافت نشد.

7 ـ الأعراف

7 ـ 1 ـ الميقات به معناي «هنگام وعده و ملاقات».
7 ـ 2 ـ الميثاق به مفهوم «عهد و پيمان استوار».
فيروزآبادي بيان داشته است كه اين سوره «سورة الميقات» ناميده مي‌شود، چون در آية «و لمّا جاء موسي لِميقاتنا… (اعراف/143)» از آمدن موسي به ميقات (ملاقاتگه) الهي، سخن رفته است. همچنين اين سوره، «سورة الميثاق» خوانده مي‌شود، آيهآيه
از آن روي كه در آيه «و إذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذرّيتهم وأشهدهم علي أنفسهم ألست بربكم قالوا بلي شهدنا … (اعراف/172)»، از ميثاق (عهد و پيمان استوار انسان با خداوند) سخن رفته است. (ابن عاشور، 8/6).

8 ـ الأنفال

8 ـ 1 ـ سورة بدر، در خبر اصحاب. سعيد بن جبير گويد از ابن عباس دربارة اين سوره پرسيدم و بر زبان راندم: «سورة الأنفال؟» ابن عباس گفت: «تلك سورة بدر». اين نام از نوع ناميدن سوره به مكاني است كه سوره ـ به قولي ـ بالجمله در آن جا نازل گشته است. (سيوطي، الإتقان، 172؛ طبرسي، مجمع البيان، 4/794).

9 ـ التوبة

9 ـ 1 ـ براءة، در كثيري از مصحفها و در كلام سلف و… ، اين سوره، براءة ناميده شده است. (ابن عاشور، 10/95) كه به معناي «اعلام بيزاري» و مراد «سلب مسئوليت و بي‌اعتبار ساختن پيمان طرف مقابل ـ يعني مشركان ـ است.»
ثعلبي، مسنداً (با سند پيوسته) از عايشه از رسول خدا (ص) چنين آورده است:
«ما نزل عليّ القرآن الاّ آية آية و حرفاً حرفاً خلا سورةِ البراءة و قل هو الله احد فإنهما نزلتا عليّ و معهما سبعون ألف صفّ من الملائكة كلّ يقول «يا محمد! إستوص بنسبة الله خيراً» ـ قرآن بر من حرف به حرف و آيه به آيه نازل گشت مگر سورة براءة و قل هو الله احد. اين دو، درحالي بر من نازل شدند كه فرشتگان در هفتاد هزار صف آن دو را همراهي مي‌كردند و هر يك مي‌گفتند. «اي محمّد! به نيكي به توصيف پروردگارت سفارش كن.» (طبرسي، مجمع البيان، 5/4).
در روايتي از امام صادق (ع) مي‌خوانيم: «الأنفال و براءة واحد.» نظير اين خبر از سعيد بن مسيّب هم نقل شده است. (همو، همانجا) بر زبان صحابه نيز نام براءة رفته است. در اخباري از ابيّ بن كعب (ابن حنبل، 5/134)، براء بن عازب (بخاري، 4/1586، 1682)، ابن عباس و عثمان بن عفّان (تِرمِذي، 5/272؛ طبرسي، مجمع‌البيان، 5/4)، انس بن مالك (تِرمِذي، 275)، عمر (طبرسي، مجمع البيان، 3؛ بخاري، 1852؛ سيوطي، الإتقان، 172)، در قصّه حج گزاردن مردم با ابوبكر و ضمن خبري صحيح كه ابوهريره گفته است: «… در ميان اهل مِنا علي بن ابي طالب (ع)، براءة را مكرّر اعلام كرد،» (ابن عاشور، 10/95).
در صحيح بخاري، از زيد بن ثابت روايت شده است: «آخرين سوره‌اي كه فرود آمد، سوره براءة بود.»
بخاري، در كتاب التفسير صحيح خود، عنوان سوره توبه را، براءة نهاده و نوشته است: «باب تفسير سورة براءة.» ناميدن سوره توبه به براءة، از گونه نامگذاري يك سوره به نخستين واژه اوست. (همو، همانجا)،
9 ـ 2 ـ الفاضحة، سعيد بن جبير گويد به ابن عباس گفتم: «سورة التوبة» بي‌درنگ گفت: «تلك الفاضحة: ـ بله ـ آن رسواگر است. هماره نازل مي‌شد تا آنجا كه بيمناك شديم يكي‌شان (منافقان) را از قلم نياندازد و نام ببرد».
اين سوره را فاضحه نامند از آن روي كه دو چهرگان را با آشكار كردن دو رويي‌شان، مفتضح ساخته است. (طبرسي، مجمع البيان، 5/3؛ بخاري، 4/1852) ابوالشيخ از عكرمة نقل كرده است كه عمر گفت: « ـ پيامبر (ص) ـ هنوز از نزول براءة فارغ نشده بود و ما مي‌پنداشتيم]با ادامة نزول[ يك تن از ما باقي نخواهد ماند كه دربارة وي چيزي نازل نشود!!!» (طبرسي، مجمع البيان، 4/794؛ سيوطي، الإتقان، 1/172).
9 ـ 3 ـ العذاب، حذيفة بن يمان گويد: سوره توبه خوانندش حال آنكه سوره عذاب است از آن روي كه براي عذاب كافران نازل گشت. (طبرسي، مجمع البيان، 5/3؛ سيوطي، همانجا).
9 ـ 4 ـ المُبعثِرة، منسوب به ابن عباس، زيرا كه رازهاي منافقان را مي‌كاود و زير و رو مي‌كند.
9 ـ 5 ـ المقشقشة، منسوب به ابن عباس، و به معناي پيراينده، چنينش ناميدند، زيرا كسي را كه بدان بگرود ـ و دل بندد ـ از نفاق و شرك ايمن مي‌كند و سالم مي‌دارد و از آن روي كه در آن به يكتايي (اخلاص) و پيراستن وجود از غير خداوند، فراخوانده‌اند.
9 ـ 6 ـ المُدَمدِمة، از سفيان‌بن عيينة، به معناي نابوده‌كننده و ويرانگرِ ـ باطل ـ .
9 ـ 7 ـ الحافرة، از حسن ]بصري[ زيرا دلهاي منافقان را مي‌كَنَد و آنچه را پوشانده‌اند هويدا مي‌سازد. يادآور مي‌شويم كه حسن از تابعان بوده است.
9 ـ 8 ـ المثيرة، از قتادة (تابعي). چون رسوايي‌ها و زشتي‌هايشان را جستجو و آفتابي مي‌كند.
9 ـ 9 ـ المنِقّرة، از عبيد بن عمير نقل شده است. به معناي كاونده چون آنچه را در دل مشركان است مي‌كاود، «تا سيه روي شود هر كه در او غشّ باشد».
9 ـ 10 ـ الكاشفة، به نظر مي‌رسد چنين ناميده شده است چون از اسرار نهفته دو سيمايان مزوّر پرده بر مي‌دارد و رازهاي سربه مُهرشان به عالم، سَمَر كند، «وين راز سر به مُهر، به عالم سَمَر شود.» يعني أسرار منافقان آشكار و نَقل محافل و مجالس مي‌گردد.
9 ـ 11 ـ المُنَكِّلة، به معناي باز دارنده و دور كننده، چون متعمق در آياتش را از حق‌پوشي، تزوير و دورويي دور مي‌كند. اين عنوان به معني عقوبت‌گر و تنبيه‌گر نيز هست، چون كافران و منافقان را مي‌آزارد و گوشمالي مي‌دهد «گوشمالي بيند از قرآن كه اينش پند بس!». (طبرسي، مجمع البيان، 5/3 ـ 4؛ سيوطي، الإتقان، 1/172 ـ 173؛ ابن عاشور، 10/95؛ شحّاته، 184).

10 ـ يونس، نامي ديگر يافت نشد.

11 ـ هود، نامي ديگر يافت نشد.

12 ـ يوسف، نامي ديگر يافت نشد.

13 ـ الرعد، نامي ديگر يافت نشد.

14 ـ إبراهيم، نامي ديگر يافت نشد.

15 ـ الحجر، نامي ديگر يافت نشد.

16 ـ النحل

16 ـ 1 ـ النِّعَم، اين نام را از قَتاده، نقل كرده‌اند. ابن الفرس در توجيه اين نامگذاري گفته است: «چون خداوند در اين سوره، نعمتهايش را بر بندگان خود برشمرده است». (سيوطي، الإتقان، 173؛ ابن عاشور، 14/93) حافظ شيرين سخن، به اين كلمه، اشاره‌اي لطيف و دلنشين دارد:
«شرح اِنعام تو الحق پر عجايب دفتري است بنده يا رب كي تواند كرد شكر اين نِعَم» (حافظ، 283).

17 ـ الإسراء

17 ـ 1 ـ بني‌إسرائيل، اين نام در أخباري از امام علي (ع) (مجلسي، 17/281)، امام زين‌العابدين علي بن حسين (ع) (همو، 45/166)، امام باقر (ع) (همو، 66/87)، امام صادق(ع) (طبرسي، مجمع‌البيان، 6/607)، بيان شده‌است. به‌نظر مي‌رسد از عصر صحابه، از سوره با اين نام، اسم مي‌برده‌اند. (ابن عاشور، 15/5). از عايشه روايت شده است: «كان النبي (ص) لاينام حتي يقرأ الزمر و بني اسرائيل»: پيامبر (ص) تا زمرو بني اسرائيل را نمي‌خواند، سر به بالين نمي‌نهاد». (تِرمِذي، 5/575؛ حاكم نيشابوري، 2/472؛ سيوطي، الإتقان، 1/173).
علت اين نامگذاري آن است كه در اين سوره مطالبي دربارة اوضاع و احوال بني‌اسرائيل ذكر شده كه در سوره‌اي دگر، نظير آن مذكور نيفتاده است. اين مطالب دربارة چيره شدن گروهي سخت نيرومند ( = آشوريان) و پس از آن تسلّط قوم ديگري (روم)، بر آنان (= بني‌اسرائيل) است.
همچنين بخاري در كتاب التفسير از صحيح خود و ترمذي در ابواب التفسير سننش، از اين سوره با عنوان «بني‌اسرائيل» ياد كرده‌اند. (ابن عاشور، همانجا)
17 ـ 2 ـ سورة سبحان نيز ناميده شده است. (سيوطي، همانجا)[4] زيرا سوره، با اين واژه آغاز مي‌شود. اين مطلب، در كتاب «بصائر ذوي التمييز» اثر فيروزآبادي، آمده است. (ابن عاشور، همانجا).

18 ـ الكهف

18 ـ 1 ـ سورة أصحاب الكهف، اين نام در حديثي از پيامبر (ص) (قُرطَبي، 10/346؛ طبرسي، مجمع البيان، 6/690؛ سيوطي، همانجا؛ ابن عاشور، 15/241)، آمده است. اين عنوان، در نهمين آيه همين سوره مذكور افتاده است: «أم حسبت أنّ اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا».

19 ـ مريم

19 ـ 1 ـ سورة كهيعص، ابن عباس، اين سوره را چنين ناميده است. همچنين در صحيح بخاري، سوره مريم، چنين ناميده شده است. امّا سيوطي در الاتقان سوره مريم را در شمار سوره‌هايي كه بيش از يك نام دارند نياورده و شايد، علّت آن بوده كه اين يكي را نام نمي‌دانسته است. (ابن عاشور، 16/57) اين عنوان كه از حروف مقطّعه آغازگر بعضي سوره‌هاست، آية نخست سورة مريم را تشكيل مي‌دهد.

20 ـ طه

20 ـ 1 ـ سورة الكليم، اين نام را سخاوي در «جمال القراء» آورده است. (سيوطي، همانجا).
20 ـ 2 ـ سورة موسي، اين نام را هذلي در «الكامل» ذكر نموده است. (ابن عاشور، 16/179). اين نام، هفده بار در سورة «طه» مذكور افتاده است.

21 ـ الأنبياء، نامي ديگر يافت نشد.

22 ـ الحجّ، اين سوره را، نامي جز اين نباشد. (ابن عاشور، 17/179).

23 ـ المؤمنون

23 ـ 1 ـ سورة قد افلح، چنين نامي براي اين سوره، بر زبانها رفته و شنيده شده است، (همو، 18/5) چون سوره با همين دو واژه آغاز گشته است.

24 ـ النور، اين سوره را، نامي جز اين نباشد. (همو، همانجا، 139).

25 ـ الفرقان

25 ـ 1 ـ تبارك الفرقان، ادب آموزان تونسي چنين مي‌نامندش، همچنانكه سورة ملك را «تبارك» و «تبارك الملك» مي‌نامند، (همانجا، 313) بدان جهت كه با اين واژگان آغاز گشته‌اند.
25 ـ 2 ـ تبارك الّذي نزّل الفرقان علي عبده[5]، در روايتي از امام رضا (ع). (طبرسي، مجمع البيان، 7/250).

26 ـ الشعراء

26 ـ 1 ـ سورة طسم (طواسين)، قال رسول‌الله (ص): «اعطيت طه و طواسين من الواح موسي» بدين اعتبار كه، نخستين آية اين سوره «طسم» است. همچنين در روايتي از امام صادق (ع) سوره شعراء، زير عنوان «طواسين» اسم برده شده است. (همانجا، 286؛ ابن عاشور، 19/89) و در روايتي از امام باقر (ع)، زير عنوان «طسم». (مجلسي، 66/88). در قرآن، دو سوره با «طسم» شروع مي‌شوند: «شعراء و قصص (28)» و يك سوره با «طس»: «نمل (27)».
26 ـ 2 ـ الجامعة، در أحكام ابن العربي چنين ناميده شده و ابن كثير و سيوطي آن را به تفسيري كه از مالك بن انس روايت شده است، نسبت داده‌اند و شايد علّت چنين تسميه‌اي آن باشد كه اين سوره نخستين سوره‌اي است كه پيامبران صاحب شريعت را تا شريعت حضرت محمّد (ص)، در خود جمع آورده است. (ابن عاشور، 19/106).

27 ـ النّمل

27 ـ 1 ـ سورة سليمان، سيوطي بي‌ذكر راوي و مأخذ، اين نام را آورده است. سبب چنين نامگذاري آن است كه مطالب گسترده‌اي پيرامون زمامداري سليمان (ع) در اين سوره مذكور افتاده كه نظير آن در سوره‌هاي ديگر نيامده است. (همانجا؛ ابن عاشور، همانجا، 215).

28 ـ القصص، اين سوره را، نامي جز اين نباشد. (ابن عاشور، 20/61).

29 ـ العنكبوت، نامي ديگر يافت نشد.

30 ـ الروم، نامي ديگر يافت نشد.

31 ـ لقمان، اين سوره را، نامي جز اين نباشد. (همو، 21/137).

32 ـ السجدة

32 ـ 1 ـ الم تنزيل، از جابر بن عبدالله روايت شده است: «النبيّ (ص) كان لاينام حتي يقرأ الم تنزيل و …». (همانجا، 201؛ طبرسي، مجمع البيان، 8/508؛ نسائي، 3/124 ـ در روايتي از ابن عباس؛ مجلسي، 82/169 ـ ضمن روايتي از امام صادق(ص) و 84/293 ـ در روايتي از صادقين (ع) ). «الم» آيه نخست اين سوره است و «تنزيل»، واژه نخست در آيه دوم آن.
32 ـ 2 ـ الم تنزيل السجدة، در صحيح بخاري از ابو هريره نقل شده است: «كان النبيّ (ص) يقرأ يوم الجمعة في صلاة الفجر «الم تنزيل السجدة» و …».
يادآوري: آية اول و دوم سورة سجده چنين‌اند: «الم 1 تنزيل الكتاب لاريب فيه من ربّ العالمين 2». بخاري در صحيح، از اين سوره زير عنوان «سورة تنزيل السجدة» سخن گفته است. (ابن عاشور، 21/137؛ ابن حنبل، 1/340، 354، 361؛ نسائي، 2/495؛ ابن ماجه، 1/296؛ دارِمي، 851؛ مجلسي، 84/107 و 86/212 و 95/415).
32 ـ 3 ـ سجدة لقمان، چنينش ناميده‌اند چون اين سوره، سر در پي سوره لقمان دارد و نيز، براي آن كه با سوره «حم السجدة» (فصّلت) اشتباه نشود، چنان كه سوره «حم السجدة» (فصّلت) را نيز، چون سر بر پي سوره مؤمن (= غافر) داشته است، «سورة سجدة المؤمن» نام داده‌اند.
32 ـ 4 ـ المضاجع، سيوطي بي‌ذكر راوي و مأخذ، اين نام را آورده است. (سيوطي، الإتقان، 1/173). اين نام در شانزدهمين آيه سوره آمده است و به معني خوابگاهها مي‌باشد.

33 ـ الأحزاب، اين سوره را، نامي جز اين نباشد. (ابن عاشور، 21/245).

34 ـ سبأ، نامي ديگر يافت نشد.

35 ـ فاطر

35 ـ 1 ـ سورة الملائكة، در صحيح بخاري، سنن ترمذي و در بسياري مصحفها و تفسيرها، چنين آمده است و لاغير. سيوطي، هر دو نام (مشهور و نامشهور) را براي سوره ذكر كرده است، وجه تسمية سوره به اين نام، آن است كه درآغازش از فرشتگان توصيفي كرده است كه در سوره‌اي ديگر نظير آن ديده نمي‌شود: «الحمدلله فاطر السموات و الأرض جاعل الملائكة رسلاً أولي أجنحةٍ مَثني و ثُلاث و رُباع يزيد في الخلق ما يشاء إنّ الله علي كل شيءٍ قدير (فاطر/1): سپاس خداي را كه پديد آورندة آسمان و زمين به گونه‌اي بديع و مبتكرانه است ]و[ فرشتگان را كه داراي بالهاي دوگانه و سه گانه و چهارگانه‌اند پيام آورنده قرار داده است. در آفرينش، هر چه بخواهد مي‌افزايد، زيرا خدا بر هر چيزي تواناست». (همو، 22/247؛ سيوطي، الإتقان، 1/174).

36 ـ يس

36 ـ 1 ـ قلب القرآن، برخي از پيشينيان، اين سوره را چنين ناميده‌اند كه نامي نامشهور است و مبناي آن وصفي بوده كه در قول منسوب به پيامبر (ص) از سوره شده است: «إنّ لكلّ شيءٍ قلب، وقلب القرآن يس». اين حديث را ترمذي از أنس‌بن مالك روايت كرده است. (ابن عاشور، 22/341، سيوطي، همانجا).
36 ـ 2 ـ سورة حبيب النجّار، ابن عاشور گويد: «مصحفي شرقي را ديدم كه به سال 1078 ـ به گمانم ـ در بلاد عجم نگاشته، ودر آن چنين نامي برسوره نهاده شده بود. اين نام، قهرمان ماجرايي است كه با آيه ذيل، فصل دوم وبخش حساس آن آ‎غاز مي‌شود: «وجاء من أقصا المدينة رجلٌ يسعي… (يس/20): و ] در اين ميان[ مردي از دورترين جاي شهر دوان دوان آمد…». اين نامگذاري، شگفت و ناآشناست كه سندي برايش سراغ نداريم و نسخه بردار اين مصحف در بيان نام سوره‌ها، رهي مخالف مشهور نپوييده، مگر در اين سوره و در «سوره تين» كه «سوره زيتون» نامش نهاده است. (ابن عاشور، همانجا).

37 ـ الصافّات

37 ـ 1 ـ سورة الذبيح، سيوطي گويد: «در كلام جَعبَري ديدم كه سوره صافّات، «سورة الذبيح ناميده شده است.» وليك اين‌سخن به‌مستندي روايي نيازمنداست. وجه تسميه سوره به اين نام آن است كه در سوره (آيه 102 ـ 108)، از ماجراي قربان شدن حضرت اسماعيل (ع) سخن رفته و ذبيح به معني‌ قرباني است. (همو، 23/81).

38 ـ ص

38 ـ 1 ـ داود، سيوطي در الإتقان از كتاب جمال القرّاء نگاشته سخاوي، چنين آورده است:«سوره ص، سوره داود نيز خوانده‌مي‌شود.»اوبراي‌ اين نامگذاري، سندي ذكر نكرده است. (همو، همانجا، 201؛ سيوطي، الإتقان /178). سبب اين نامگذاري به نظر مي‌رسد اين باشد كه در سوره مزبور از داود و فرزندش سليمان مكرّراً سخن رفته، و در آيه‌هاي 17، 22، 24، 26 و30، آشكارا از او نام برده شده است.

39 ـ الزمر

39 ـ 1 ـ سورة الغُرَف، در تفسير قرطبي درباره وهب بن منبه آمده است كه او اين سوره را «سورة الغرف» مي‌ناميده است و مفسراني هم، از يكديگر و در نهايت از او، اين نام را بازگو كرده‌اند. سبب اين نامگذاري آن بوده كه واژه «الغرف»[6] با ساختار صرفي جمع مكسّر، بس در اين سوره مذكور افتاده است: «لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيّةٌ… (زمر: 20): ليكن كساني كه از پروردگارشان پروا داشتند، براي آنها غرفه‌هايي است كه بالاي آنها غرفه‌هايي ] ديگر[ بنا شده است…». (ابن عاشور، 23/311؛ سيوطي، الإتقان، 1/174).

40 ـ غافر

40 ـ 1 ـ حم المؤمن، اين نام در احاديثي از پيامبر(ص) (ابن عاشور، 24/75)، ابن عباس (مجلسي، 18/383) وامام باقر (ع) (طبرسي، مجمع البيان، 8/798) مذكور افتاده است. سيوطي بي‌ذكر مأخذ، همچنين نام «المؤمن» را براي آن ذكر نموده است. (سيوطي، همانجا).
بخاري در «صحيح» و ترمذي در «الجامع»، همين عنوان را براي سوره نوشته‌اند. و سبب چنين نامگذاري آن بوده كه در اين سوره، قصّة مؤمن آل فرعون مذكور افتاده است: «و قال رجلٌ مؤمن من آل فرعون يكتم ايمانه… (غافر: 28): و مرد مؤمني از خاندان فرعون ـ كه ايمان خود را نهان مي‌داشت ـ گفت:…».
40 ـ 2 ـ سورة الطَّوْل، چنين ناميده شده چون در آغاز سوره آمده است «ذي‌الطول (غافر:3):] خداوند[ فراخ نعمت»اكنون ديگراين نام از يادها رفته ودانسته نيست مأخذ و راوي اين نام چه و كه بوده است. (همو، همانجا؛ ابن عاشور، همانجا).

41 ـ فصّلت

41 ـ 1 ـ السجدة، سيوطي بي‌ذكرمأخذي اين‌نام را آورده است.(سيوطي، الإتقان، 1/174).برخي برآنند كه اين‌نام، كوتاه شدة «حم‌السجدة» است.(ابن‌عاشور،24/75).
41 ـ 2 ـ حم السجدة، در اين نام، «حم» به «السجدة» اضافه شده و در صحيح بخاري و در جامع ترمذي، سوره با همين عنوان نشان دار شده است. اين سوره، چنين نامگذاري شده است، تا از سوره‌هايي كه با «حم» آغاز شده‌اند[7] متمايز گردد، از طريق اشاره به اين نكته كه در اين سوره «حم» دار، يكي از سجده‌هاي قرآن قرار گرفته است. در احاديثي از امام صادق(ع) و امام باقر(ع)، اين نام مذكور افتاده است. (ابن‌عاشور،همانجا؛ مجلسي،36/114، و78/64 و82/169 ـ 170، 174 و86/315).
41 ـ 3 ـ سجدة المؤمن، اين نام را كواشي در «التبصرة» آورده است. سبب اين نامگذاري، ارادة تشخيص و تمييز سورة فصّلت با نام نامشهور «سجدة»، از سورة «سجدة» ـ كه نام مشهور سورة ديگري است ـ بوده است. و با اين هدف، كلمة «سجدة» به سوره‌اي كه پيش از سورة فصّلت قرار دارد يعني سورة «المؤمن» ]= غافر[ اضافه شده است. چنانكه سورة «السجدة» را نيز با عنوان «سجدة لقمان» از «سجدة المؤمن» ]= فصّلت[ متمايز ساخته‌اند، چون كه پس از سوره لقمان قرار گرفته است. (ابن عاشور، 24/228) و خلاصه آن كه با عنوان «سجدة المؤمن»، خواسته‌اند بگويند سوره سجده‌اي كه سر درپي سوره مؤمن دارد، يعني سوره فصّلت؛ و با عنوان «سجدة لقمان» در جاي ديگر، خواسته‌اند بگويند سوره سجده‌اي كه سر در پي سوره لقمان دارد. يعني سوره سجدة (نام مشهور و مرسوم سوره).
41 ـ 4 ـ سورةالمصابيح، اين نام از كواشي نقل شده وسبب نامگذاري، آن بوده كه در سوره آمده‌است: «… و زيّنا السماء الدنيا بمصابيح… (فصّلت: 12):… و آسمان دنيا را به چراغها آذين كرديم…». (همو، همانجا، 227؛ سيوطي، الإتقان، 1/174).
41 ـ 5 ـ سورة الأقوات، اين نام نيز از كواشي نقل شده و سبب نامگذاري آن بوده كه در سوره آمده است: «… خلق الأرض في يومين… و بارك فيها و قدّر فيها أقواتَها في أربعة أيّامٍ سواءً للسّائلين (فصّلت: 9 ـ 10):… زمين را در دو هنگام (= دوره) آفريد… و در آن خير فراوان نهاد، و مواد خوردني (رزق و روزي‌هاي) آن را در چهار روز (= مرحله زماني) اندازه‌گيري كرد ] كه[ براي خواهندگان درست ]ومتناسب با نيازهايشان[ است». (ابن عاشور، 24/227).

42 ـ الشوري

42 ـ 1 ـ سورة حم عسق، سوره نزد پيشينيان بدين نام شهره بوده است. بخاري در «كتاب التفسير» وترمذي در«الجامع» بدينسان سوره‌را نشاندار كرده‌اند؛ وبدينسان در شماري از تفسيرها و بسياري مصحفها ناميده شده است (همو، 25/23) و از نوع ناميدن يك سوره به حروف مقطّعه مطلع آن مي‌باشد.
42 ـ 2 ـ سورة عسق، با هدف «كوتاه‌گويي و كوتاهنويسي»، سوره را با ناديده گرفتن «حم» در آغاز آن، با حروف باقيمانده نامدار كرده‌اند. سيوطي در الإتقان سوره شوري را در رديف سوره‌هايي كه بيش از يك نام دارند، نياورده است. و اساساً از پيامبر (ص) نيز، در نامگذاري اين سوره، سخني بازگو نشده است. (همانجا).

43 ـ الزخرف

43 ـ 1 ـ حم الزخرف، با اضافة كلمة (حم) به زخرف كه در روايتي از امام‌باقر (ع) آمده سوره نامي ديگر يافته است. و بخاري نيز در صحيحش، سوره را اين چنين نام نهاده است. (ابن عاشور، 25/157؛ طبرسي، مجمع البيان، 9/59).

44 ـ الدخان

44 ـ 1 ـ حم الدخان، در دو حديث جدا كه از پيامبر (ص) روايت شده است، اين نام ديده مي‌شود. (مجلسي، 86/320 و 95/415) همچنين در خبر مسندي از عبدالله بن عتبة بن مسعود چنين نقل شده است: «أنّ رسول الله (ص) قرأ في صلاة المغرب بـ «حم الدخان»: رسول خدا (ص) در نماز شامگاه نخست، به ـ سوره ـ «حم الدخان» مترنّم گشت» (نسائي، 2/509).

45 ـ الجاثية

45 ـ 1 ـ حم الجاثية، با اضافة كلمة «حم» به الجاثية، همراه شدن كلمة «الجاثية» با «ال تعريف» ـ با آن كه در اصل از «ال» تهي مي‌باشد ـ با هدف نكوسازي اضافه بوده و تقدير آن چنين است: «سورة هذه الكلمة»، يعني سوره‌اي كه اين واژه در او مذكور افتاده است. و اين معرفه سازي را فايدتي جز اين نباشد. (ابن‌عاشور، 25/323).
45 ـ 2 ـ الشريعة، اين نام را كرماني در (العجائب) آورده است، (سيوطي، الإتقان، 1/174) و سبب چنين نامگذاري آن بوده، كه در سوره آمده است: «ثمّ جعلناك علي شريعةٍ من الأمر فاتّبعها و لا تتّبع أهواء الّذين لايعلمون (جاثية: 18): سپس تو را در طريقه آييني ] كه ناشي[ از امر ] خداست[ نهاديم. پس آن را پيروي كن و هوسهاي كساني را كه نمي‌دانند پيروي مكن.» اين لفظ ـ شريعة ـ در جاي ديگري از قرآن نيامده است. (ابن عاشور، همانجا).
45 ـ 3 ـ الدهر، اين نام را نيز كرماني در (العجائب) آورده است. (سيوطي، همانجا). سبب اين نامگذاري، ورود واژة دهر در اين سوره مي‌تواند باشد: «و قالوا ما هي إلاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا إلاّ الدّهر و ما لهم بذلك من علم إن هم إلاّ يظُنّون (جاثية: 24): و گفتند: «غير از زندگاني دنياي ما] چيز ديگري[ نيست؛ مي‌ميريم و زنده مي‌شويم، و ما را جز طبيعت هلاك نمي‌كند.» و] لي[ به اين ] مطلب[ دانشي ندارند ] و[ جز گمان نمي‌پرورند.» واژة دهر نه تنها در ديگر سوره‌هايي كه ـ چون سورة جاثية ـ با (حم) شروع شده‌اند، وجود ندارد، (ابن عاشور، همانجا) بلكه در سرتاسر قرآن دو بار رخ نموده است، كه دوم بار در سوره «إنسان» آمده و از قضا، نامي ديگر براي اين سوره هم، گشته است.

46 ـ الأحقاف، نامي ديگر يافت نشد.

47 ـ محمّد

47 ـ 1 ـ سورة القتال، (سيوطي، الإتقان،1/174) سبب اين‌نامگذاري آن باشد كه در سوره، مشروعيت كارزار بيان گشته و بالاتر آن كه واژه «القتال» در آيه بيستم، مذكور افتاده است. و اساساً مقصود از سوره‌اي كه «… صريح نازل شد و در آن نام كارزار (= القتال) آمد…» (محمّد:20)، همين سوره مي‌باشد، بنابراين نام «سورة القتال» براي سوره محمّد، نوعي نامگذاري قرآني است (ابن عاشور، 26/71). اكنون آية بيستم سورة محمّد: «و يقول الّذين آمنوا لولا نُزِّلَت سورةٌ فإذا أنزِلت سورةٌ محكمةٌ و ذُكِر فيها القتال رأيت الذين في قلوبهم مرض ينظرون اليك نظر المغشيّ عليه مِن الموت فأولي لهم » و كساني كه ايمان آورده‌اند مي‌گويند: « چرا سوره‌اي ]درباره كارزار[ نازل نمي‌شود؟» امّا چون سوره‌اي صريح نازل شود و در آن نام كارزار بيايد، آنان كه در دلهايشان مرضي هست، مانند كسي كه به حال بيهوشي مرگ افتاده به تو مي‌نگرند و همان سزاوارشان است.»
47 ـ 2 ـ در بيشتر روايات صحيح بخاري كه از اين سوره نام برده شده، از آن زير عنوان سورة الّذين كفروا ياد شده است. (همانجا).

48 ـ الفتح

48 ـ 1 ـ إنّا فتحنا، در روايتي منسوب به حضرت صادق (ع)، اين نام به چشم مي‌خورد. (طبرسي، مجمع‌البيان، 9/165). مولانا، در اقتباس ظريف و تلميح لطيفي، اين عنوان را در شعر خود برنشانده است:
«اي يوسف خوشنام ما، خوش مي‌روي بر بام ما «انّا فتحنا» الصّلا، باز آ ز بام، از در درآ!» (مولوي، گزيدة غزليات شمس، 14).

49 ـ الحجرات، اين سوره را، نامي ديگر نباشد. (ابن عاشور، 26/213)

50 ـ ق

50 ـ 1 ـ ق و القرآن المجيد، در اين عنوان، سوره به آيه نخست خود ناميده شده و ضمن احاديثي از پيامبر (ص) (طبرسي، مجمع البيان، 10/791) ،أبا واقد ليثي (ابو داود، 1/363؛ دار قُطني، 1/46) و جابر بن سمرة (ابن عاشور، 26/273) مذكور افتاده است.
50 ـ 2 ـ سورة الباسقات، اين نام را سيوطي در الإتقان بيان داشته و آن را به كسي نسبت نداده است. (سيوطي، الإتقان، 1/174). در توجيه اين نامگذاري توان گفت كه واژة «الباسقات» صفت موصوف محذوف است، يعني: «سورة النخل الباسقات» كه اشاره دارد به: «و النخلَ باسقاتٍ لها طلعٌ نضيدٌ (ق: 10): و درختان تناور خرما كه خوشه‌هاي روي هم چيده دارند ] را رويانديم [» . بنابراين «باسقات» به معناي «تناوران بلند بالا» مي‌باشد. (ابن عاشور، 26/273 ـ 274).

51 ـ الذاريات

51 ـ 1 ـ و الذاريات، در اين جا، سوره به دو واژه‌اي كه در آغازش بر نشسته‌اند، ناميده شده است. اين عنوان را بخاري در «كتاب التفسير» از صحيحش، ابن عطيه در تفسيرش، كواشي در تلخيص التفسير و قرطبي در تفسير خود آورده‌اند. (همانجا، 335).

52 ـ الطور

52 ـ 1 ـ والطور، در اين وجه، سوره به دو واژة آغازيني خود ناميده شده‌است: «و الطور (طور: 1): سوگند به طور!». اين عنوان، در بخش تفسير صحيح بخاري، به مثابة نام اين سوره مذكور افتاده است. (ابن عاشور، 27/35).

53 ـ النجم

53 ـ 1 ـ و النجم، در خبري از ابن عباس (دار قُطني، 1/409) و در روايتي از حضرت صادق (ع) (طبرسي، مجمع‌البيان، 9/258) در بخش تفسير صحيح بخاري و در جامع ترمذي اين عنوان به چشم مي‌خورد. در مصحفها و تفسيرها هر دو وجه (النجم، و النجم) آمده است كه اوّلي (النجم)، از نوع ناميدن سوره به لفظي است كه در طليعه‌اش آمده است و دومي (و النجم) عبارت است از حكايت عين لفظي كه در آغاز سوره رخنمايي كرده است.
53 ـ 2 ـ و النجمِ إذا هَوَي، چنانكه در حديث زيد بن ثابت در صحيحين آمده است كه پيامبر (ص) «قرأ و النجم إذا هوي فلم يسجده». با اين همه بايد گفت كه همه اينها يك اسم است با گستره‌اي فراخ. و اصولاً اين سوره، از سوره‌هايي كه بيش از يك اسم دارند شمرده نمي‌شود. (ابن عاشور، 27/87).

54 ـ القمر

54 ـ 1 ـ إقتربت، كه سوره به نخستين واژة خود، ناميده شده است. (همانجا، 165؛ سيوطي، الإتقان، 1/174؛ ابو داود، 2/117؛ مجلسي، 84/239 ـ خبر چهل و نهم به نقل از باقرين (ع) و 90/273 ـ كه روايتي است از امام صادق (ع) ).
54 ـ 2 ـ سورة إقتربت الساعة، در ميان پيشينيان، چنين نامبردار بوده است. از آن جمله، در روايتي از حضرت صادق(ع) (طبرسي، مجمع‌البيان، 9/279) و بخاري كه در كتاب التفسير اين عبارت را، عنوان سوره قرار داده‌است. (ابن عاشور، 27/165).
54 ـ 3 ـ اقتربت الساعة و انشقَّ القمر، كه ضمن آن، سوره به نخستين آيه‌اش، ناميده شده است. اين نام در خبري از ابا واقد ليثي در پاسخ به پرسش عمر از او كه پيامبر (ص)، در عيد قربان و عيد فطر چه سوره‌هايي را تلاوت مي‌كرد، آمده است. (ابوداود، 1/683؛ دار قطني، 1/46).

55 ـ الرحمان

55 ـ 1 ـ عروس القرآن، بيهقي در شعب الإيمان از علي (ع)، از پيامبر (ص) چنين روايت كرده است: «لكلّ شيءٍ عروس و عروس القرآن سورة الرحمان: همه چيز را، عروسي است و عروس ـ سَو گُلي ـ قرآن، سوره رحمان است». دور نيست كه اين عنوان براي ستايش از سوره بوده باشد و نامي براي آن نباشد. (ابن عاشور، 27/227؛ سيوطي، الإتقان، 1/174).

56 ـ الواقعة

56 ـ 1 ـ إذا وقعت، ضمن خبري از ابن مسعود آمده است (ابوداود، 2/117)؛ كه در آن، اين سوره به دو واژة برنشسته در مطلع خود، ناميده شده است.

57 ـ الحديد

اين سوره از دوران صحابه، به همين نام نامبردار بوده است. (ابن عاشور، 27/279). و آن را، نامي ديگر نباشد.

پاورقيها:

* ـ اين نوشتار، برگرفته از پايان‌نامة دكتري نگارنده با عنوان «طبقه‌بندي عناوين و وجه تسمية سوره‌هاي قرآن كريم» است.
[1] ـ در سرتاسر قرآن كريم، در آيه نخستِ 7 سوره، «حم» به چشم مي‌خورد. اين سوره‌ها عبارتند از: «غافر، فصّلت، شوري، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف». در همه اين سوره‌ها، «حم» خود به تنهايي يك آية تمام است.
[1] ـ برگردان اكثر آيات از ترجمه استاد محمد مهدي فولادوند است؛ با اندكي تصرف.
[1] ـ «غُرفه» كه جمع آن «غُرَف» است، به معناي «خانه‌هاي بلند مرتبه رفيع» به مَثَل: برج و آپارتمان مي‌باشد.
[1] ـ در اين مأخذ، اين نام به امام صادق (ع) نسبت داده شده است.
[1] ـ لقب علي بن حسن هنائي
[1] ـ بدون آنكه از راوي يا مأخذ اين نام، ياد كند.
[1] ـ از آية نخست سورة فرقان گرفته شده است.

منابع:

1. - ـــــــــــــــــــــــــــ ؛ الدرّالمنثور في التفسير بالمأثور، قم، مكتبة آيةالله العظمي المرعشي النجفي، 1404 ق.
2. - ــــــــــــــــــــ ؛ مجمع البيان لعلوم القرآن، چاپ دوم، بيروت، دارالمعرفة، 1408 ق / 1988 A. D. .
3. - J. d. pearson The Encyclopedia of Islam, E. j. brill, Leiden, The Netherlands
4. - إبن أنس، مالك؛ المًوطَّأ ]در مجموعه الكتب الستة[ تحقيق: محمود فؤاد عبدالباقي، استانبول، Yayinlari Cagri ، 1401 ق / 1981 (= Ano Domini = بعد از ميلاد مسيح (ع) = ميلادي). A. D. .
5. - ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد بن حنبل ]در مجموعه الكتب الستة[ با همان مشخصات كتابشناسي كه در بخش منابع عربي، شماره (2) آورده‌ايم (= همان).
6. - ابن عاشور، محمّد طاهر؛ التحرير و التنوير، تونس، الدار التونسية للنشر، بي‌تا.
7. - ابن عطيّه اندلسي، المحرّر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1413 هـ .
8. - ابن ماجه، محمّدبن يزيد قزويني؛ سنن ابن‌ماجه ]در مجموعه الكتب الستة[، همان.
9. - ابوحيّان اندلسي، محمّد بن يوسف؛ البحر المحيط، رياض، مكتبة النصر الحديثه، بي‌تا.
10. - ابوداود، سليمان‌بن أشعث سجستاني‌أزْدي؛ سنن ابي‌داود ]درمجموعه الكتب‌الستة[، همان.
11. - الجُرّ، خليل؛ فرهنگ لاروس، ترجمه حميد‌خليليان، چاپ‌اول، اميركبير، تهران، 1365 ش.
12. - آلوسي بغدادي، محمود؛ روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، بيروت، دارالفكر، 1417 هـ .
13. - أنيس، ابراهيم ـ وديگران ـ ؛المعجم‌الوسيط، چاپ‌دوم، تهران،انتشارات ناصرخسرو، بي‌تا.
14. - بخاري، محمّد بن اسماعيل؛ «الجامع الصحيح» المعروف بـ «صحيح البخاري»، چاپ چهارم، بيروت ـ دمشق، دار ابن كثير و دار اليمامة، 1410 ق / 1990 A. D. ]نيز طبع بيروت، دارالفكر، بي‌تا[.
15. - بَعْلبَكي ، منير ؛ موسوعة المورد العربية ، چاپ اوّل، بيروت، دار العلم للمَلايين، 1990 A. D. .
16. - تِرمِذي، محمّدبن عيسي بن سَوْرَة؛ سنن التِرمِذي ]در مجموعه الكتب الستة[، همان.
17. - حافظ شيرازي، شمس الدين محمّد، ديوان خواجه حافظ شيرازي، به اهتمام ابوالقاسم اَنجوي شيرازي، چاپ پنجم، تهران، سازمان انتشارات جاويدان، بي‌تا.
18. - حاكم نيشابوري. ابوعبدالله محمّد؛ المستدرك علي الصحيحين، چاپ اوّل، بيروت، دارالكتب العلمية، 1411 ق / 1990 A. D. .
19. - دار قُطني، ابو الحسن علي بن عمر؛ سنن الدار قُطني، بيروت، دارالمعرفة، بي‌تا.
20. - دارمي، ابو محمّد عبدالله؛ «المسند» المعروف بـ «سنن الدرامي» ]در مجموعه الكتب الستة، ج 19[، همان.
21. - رازي، فخر (فخرالدين) محمد بن عمر بن حسين؛ «التفسير الكبير» (= مفاتيح الغيب)، چاپ سوم، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي‌تا.
22. - زمخشري، محمود بن عمر؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل، چاپ اوّل، قم، مكتب الإعلام الإسلامي، 1414 ق.
23. - سخاوي، علي بن محمّد؛ جمال القُرّاء و كمال الإقراء، چاپ اوّل، بيروت، دار البلاغة، 1413 ق .
24. - سيوطي، جلال‌الدين عبدالرحمان؛ الإتقان في علوم القرآن، تحقيق مصطفي ديب البغا، چاپ اوّل، دمشق ـ بيروت، دار ابن كثير، 1407 ق / 1987 A. D. .
25. - شحّاته عبدالله محمود؛ درآمدي به تحقيق در اهداف و مقاصد سوره‌هاي قرآن كريم، نگارش محمدباقر حجّتي، چاپ اوّل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1369 ش.
26. - شريعتي، علي؛ كوير، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
27. - طبرسي، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع في تفسير القرآن المجيد، چاپ دوم، بيروت، دارالاضواء، 1412 ق / 1992 A. D. .
28. - طبري، محمد بن جرير بن يزيد؛ جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفة، 1409 ق / 1989 A. D. .
29. - قُرْطَبي، محمد بن احمد؛ الجامع لِأحكام القرآن، بي‌جا، بي‌نا، ‌بي‌تا.
30. - كليني رازي، محمد بن يعقوب بن إسحاق؛ الأصول من الكافي، به اهتمام علي اكبر غفاري، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365 ش.
31. - مجلسي، محمدباقر؛ بحارالأنوار، چاپ‌دوم، بيروت، مؤسسة‌الوفاء،1403ق/ 1983 A. D..
32. - مسلم بن حجّاج نيشابوري؛ صحيح مسلم ]در مجموعه الكتب الستة[، همان.
33. - مولوي (مولانا) جلال الدين محمد، گزيدة غزليات شمس، به كوشش محمدرضا شفيعي كدكني، چاپ چهارم، تهران، شركت سهامي كتابهاي جيبي، 1362 ش.
34. - نَسائي، احمد بن شعيب؛ سنن النسائي، چاپ اوّل، بيروت، دراالمعرفة، 1411 ق / 1991A. D. .
35. - نهج‌البلاغة، ترجمة جعفر شهيدي، چاپ دوم، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1368 ش.
36. منابع انگليسي
37.

مقالات مشابه

تقسيمات قرآن

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

شناخت قرآن

نام نشریهگلستان قرآن

نام نویسندهمجید معارف‏

تحزیب و تجزئه قرآن کریم

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهحمیدرضا مستفید

شناخت نامه اسامي سوره ها (بخش دوم)

نام نویسندهعبدالمهدی جلالی

دلايل عدم تفكيك موضوعي در قرآن

نام نشریهپژوهشی در نظم قرآن

نام نویسندهعبدالهادی فقهی‌زاده

اجزاء و تقسیمات قرآن کریم

نام نویسندهمحمدهادی معرفت